آرشا مامانیآرشا مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

آرشا مامانی

6 ماهگی و اولین عروسی

بالاخره آرشا جونم 6 ماهه شد اینبار ماهگرد پسملی با عروسی دایی جونش مصادف شد. اولین عروسی که پسرم رفت عروسی داییش بود البته خیلی  هم آقا بود ولی خوب یکم خسته شد به خاطر مسیر. اینم کیک شش ماهگی اما خوب ببخشید یکم هول هولکی شد. اینم از عکس با آقا داماد     ...
4 ارديبهشت 1392

یه روز بهاری

دیروز بعد از ظهر بابایی بی کار بود ورفتیم پیاده روی شما هم که عاشق بیرون . سوار کالسکه تا دریا رفتیم و اومدیم البته ما تا دریا فاصله ایی نداریم اما چون خریدم داشتیم حدود 3 ساعت بیرون بودیم. عکسای دیروز را برات می ذارم . واقعا هوای خوبی بود جای همه دوستان خالی ...
21 فروردين 1392

آزاد کردن ماهی عید

هرسال منو بابا عادت داریم که بعد 13 ماهیمون را آزاد کنیم امسالم مثل هر سال خدا را شکر ماهیمون زنده موند و  جمعه 16 فروردین رفتیم دریا اما این بار با شما  رفتیم برا اولین بار بود که دریا را دیدی دفعه قبل به خاطر سرما تو پتو بودی شما اینقد دریا برات جالب بود که هر کار می کردم راضی نمی شدی دوربین را نگاه کنی اما بابا راضیت کرد و بعدم بازیگوشی راستی ناهار و بستنی هم مهمون بابا بودیم .   ...
21 فروردين 1392

13 بدر

آخرین روز عیدم که می گن باید رفت بیرون ما هم به اتفاق خانواده پدری آرشا رفتیم پارک جنگلی .اول از عکس سفره هفت سین در آخرین روز کنارش نشستی. ویک عکس سه نفره یک عکس پدرو پسری وای آتیش ... دود ... کمک آخ جون مامان نجاتم داد خاله ها دعوام نکنید هنو روشن نبود فقط برا عکس دستم هست یک عکس با دختر عمو و دختر عمه ام بازم عکس؟؟؟؟ دیگه دارم عصبانی می شم.....     ...
20 فروردين 1392

خاطرات عید92

عیدم تموم شد فقط برامون شد یه خاطره با چندتا عکس.اما این عید برام جاویدان بود با وجود گل پسرم.بعد سال تحویل رفتیم خونه مامان بابا شما اونجا عیدی گرفتی و شام هم موندیم همه دور هم بودیم.قبل شام همه رفتن چند جا عید دیدنی منو و بابایی از وقت استفاده کردیم رفتیم حیاط عکاسی. قربون اون خندهای کجکیت روز اول عیدم رفتیم کرج اونجا که همه منتظرت بودن تا بچرونن تو رو کلی مهمونی رفتیم ومهمون اومد شب اول یه کم بی تابی کردی که بابا نبود اما روزهای بعد اروم بودی. کیک 5 ماهگی را هم همون جا خریدیم و رفتیم با عمه اینا بیرون خوردیم البته کیک تولد پسر عمه ام را خوردیم روز کیک خوری بود دیگههههه البته خوردن این کیک خیلی قضایا داشت فقط اینو ...
18 فروردين 1392

اولین پست سال 92

سال نو می شود زمین نفس دوباره می کشد برگها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زنند و پرندهای خسته بر می گردند و در این رویش سبز دوباره ... من... تو... ما کجا ایستاده ایم سهم ما چیست؟ نقش ما چیست؟پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدوار سال نو مبارک   سلام هدیه ی زیبای سال 91 من امروز اولین سال تحویلی است که سه نفری در کنار هفت سینی که مامان به افتخار وجود شما اون را با عکسای شما زینت داد. پارسال این موقع پسرم را در وجودم پرورش می دادم و امروز او در دستانم پرورش می یابد و امیدوارم سالیان سال در سایه پروردگار زنده باشد.   امروز سا...
1 فروردين 1392