آرشا مامانیآرشا مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشا مامانی

پارک گل

سلام دردونه امروز می خوام از عکسایی که یه مدت عقب افتاد و نتونستم آپ کنم را برات بذارم. این عکسا مربوط به 24  تیر که کرج بودیم هست در پارک گل پارک چمران کرج       قربون خنده های شیرینت که حرف حرفه خودت نذاشتی کفش پات کنم   ...
30 بهمن 1392

جشن تولد یک سالگی

تولد تولد تولدت مبارک پنج شنبه 2 آبان 92 مصادف با عید غدیر تاریخ اولین جشن تولد شماست روی کارتهات عکس اولین ساعت زمینی شدنت بود بفرمایید تولد آرشا جون ببخشید مامانی که زیاد عکس از تزیینات خونه ندارم واقعا تنهایی سخت بود بازم عذر خواهی چون کلاه یادم رفت برات درست کنم و مجبور شدیم به یه کلاه ساده بسنده کنیم فدات بشم که تا همه مهمونا اومدن آهنگی زده شد و یه دور مجلس را روشن کردی ساعت خوابت بود و تو بغل عمه ات غش کردی تا کیک بیاد خوابیدی اما بعدم کلی فیلمات خنده دار شد از خوابالودگیت به یاد موندی شد تولد خپل خان ...
14 بهمن 1392

آخرین پست قبل تولد

سلام زندگییییییییییی یه ساله که صبح به صبح بهت سلام میدم یه ساله که روز و شبم تویی یه سال دیگه غم به خونمون راه نداره یه سال که زندگی زیباتر شده یه سال که صدات ترانه زندگیمه نمی دونم خوشحال باشم یا ناراحت خوشحالم که در کنارمی و شاهد به حاصل رسیدنتم. اما ناراحت از اینکه خیلی زود می گذرد ثانیه ها و دقایق. آرشای عزیزم یکی یه دونم دوست دارم. و از اینکه اجازه دادی طعم مادری را بچشم خوشحالم. امید وارم سالیان سال این روز را بهت تبریک بگم. وای که چه روزیه تولد تو ,خیلی این روز به یاد موندنیه نمی دونی چه تلاشی داشتم تا 1 آبان به دنیا بیایی. ...
6 آبان 1392

روزهایی 11 ماهگی

سلام عزیز مامان مامان فدات شه که دیگه داری به یک سالگی نزدیک میشی. اگه مبینی کم کار شدم در گیر کارهای تولد و مهدم. الهی مامان قربونت بره جوجه,که دیگه قدرت درکت داره کامل میشه فکر کنم دیگه برا تولد مسلط بتونی راه بری, جالب خودت راه می ری, خودتم میگی تاتیی تا تیی بعضی کارا را که انجام میدی خودتو تشویق می کنی, مثلا کره هوش یا استوانه هوش رو وای از رقاصیت بگم که منتظری آهنگ شاد بشنوی. جدیدا  مچ مچ هم شدی دوس داری هرچی می خوری مالچ مولوچ راه بندازی با اینکه از اینکار بدم میاد اما وقتیی تو اینکارو می کنی دلم ضعف میره برا قورت دادنت.     اینا ببین جگر را چه ملچ ملوچ خوردیی ...
24 مهر 1392

پست مبارک باد

پاییز... مهر .. .آبان باز فصل مهر و مهربانی رسید.پاییز را دوست داشتم برا هوای لطیفش .اما چند سالیست پاییز برا من زنگ زندگیست. اومدن پاییز نوید دهنده ارمغانهایی برا زندگی منه. 1 شهریور تولدم بود.1 مهر اگه گفتی تولد کیه؟ 1 آبان چی؟ بله خانواده 3 نفر ما پشت هم مراسم دارن تولد سالگرد ازدواج بزن و برقص 1مهر تولد کیه؟؟؟؟ باباییییییییی . امروز بابایی 31 ساله شد دیگه دارههههههه پیر میشه... هههههههههه       آقای پدر تولدتون مبارک اما ما شرم سار شدیم چون دیشب جایی تولد و کادو مهمون دکتر سالاریان بودیم با کلی دلواپسی چون شما 2 روز جز شیر هیچی نمی خوردی منو که دق دادی معلوم نیست...
1 مهر 1392

اولین قدم

سلام ما اومدیم با کلی خبر در 10 ماه8روزگی اولین قدم رابرداشتی و پاهای کوچکت لحظه به لحظه, استوارتر برا برداشتن قدمهای بزرگ می شود. چه قدر زمان سریع می گذرد روزی آنقدر ضعیف بودی که  توانایی حرکت پاهایت را نداشتی, وحالا روی پاهایت,مستحکم ایستادی.. حالا از این روزها بگم یه هفته ایی کرج بودیم شما هم با شیرین عسل بازیهات حسابی خودتو لوس می کردی مخصوصا برا بابام. و هدیه های برات دندونت دادن که دست همه درد نکنه. شیطون بازی هم که دست همه را از پشت بستی هرچی به قول سلطان میگیم: '' هر کاری می کنی بکن ولی خونه رو بهم نریز '' تو گوش شما نمیره. ...
15 شهريور 1392

آش دندونی

       انار دونه دونه               آرشا داریم در دونه             قشنگ ومهربونه     انار دونه دونه               چهار روزه که آرشا جون      گرفتار دندونه           انار دونه دونه               توی دهان آرشا جون           یه گل زده جوونه         گل نگو مرواریده       &...
1 شهريور 1392

نیمه دوم از 10 ماه

سلام جوجه ناز مادر خیلی وقت نمی کنم وبلاگ را آپ کنم اما هفته ایی یه بار حتما برات آپ می کنم. این روزا خیلی شیطون شدی منم  اسکورتت میکنم. اما شدیدا شبیح خون میزنی در عرض 30 ثانیه آدمو غافلگیر می کنی. به خاطر این کارت و سهل نگاری من سرت تو مهد خورد به رادیاتور خیلی ورم کرد. خیلی ترسیدم اما خدا را شکر به خیر گذشت و یه شب سردرد داشتم از دستت خودم عصبانی بودم. کابینت بازی جا کفشی و کشو بازی هنو پا برجاست ایستادنتم قوت گرفته اسکیت با یه وسیله ام که مختص خودته جدیدا از حاج خانوم بازی خوشت اومده   قربون حاج خانومون برم بازی کردن تو اتاقت را دوست د...
31 مرداد 1392

وبلاگ ما یک ساله شد

سلام دوستای خوبم. امروز 20 مرداد سال 92 است و دوستی ما با شما وشروع وبلاگمون 1 ساله شد. تو یه صبح جمعه, شروع به نوشتن این وبلاگ کردم در حالی که 7 ماهه باردار بودم و امروز یکشنبه من 9 ماه و 20 روز است که آرشا را دارم.  امروز عکس پست ثابت را عوض کردم. واین 188 پست وبلاگت هست. حرف آخرم نام وکلام توست. ...
20 مرداد 1392