اولین سفر مشهد پسملی
سلام پسملیییی
بعد از کلی اتفاقات خوب تو زندگیمون که بعد تو یه پست خصوصی می ذارم برات
رفتیم برا ادعای نذرمون مشهد .جمعه11/2 با قطار 8 شب ساری.
کلا بچه خوش سفری هستی کوپه هم که خالی بود حسابی خوابیدی.
بعد یه هتل گرفتیم هتل گرفتن همانا و شرور شدن شما هماناا...
اونجا هم دست از کاسه بشقاب بر نمی داشتیی
یه لیوانم شکوندی بعدم با بوسیدن منو بابا می خوای قضایا را تموم کنی
فکر کردی همه چی با بوس درست میشه.
اینم وقتی که آماده شدی بریم حرم.
برا اولین بار که محو تماشای آینه کاریهاا شده بودی.
بعد که عادی شد برات دیگه نمی شد از بدو بدو بازی نگهت داشت.
خادم و زاىر همه رو به بازی گرفته بود را می رفتیی به این و اون
خود نشون می دادی کلی شکلات از خادمها گرفتی.
2 بارم رو هوا رسوندت به ضریح اینقد زیارت کرده بودی و می بوسیدی دیگه
فکر می کردی درو دیوار هتلم باید ببوسی
البته از خوابو دوست یابی هم نمی گذشتی.
اینجا می خواستی دل یه پسر بچه رو بدست بیاری اما نشد....
اینم از عکسات با مامان و باباییی
اما تو خرید پسر خوبی نبودی می خواستی تنها راه بری
یا گیر می دادی به یه مغازه
این از مانکن خوش هیکل
اما باغ وجش را خیلی دوست داشتی خوبم ذوق می کردی از دیدن حیونها.
و درنهایت امام رضا خواست که قلب کوچیکت سالم تو سینه ات بتپه
و بی هیچ نگرانی اکو آخر قلبتو سالم نشون داد.
یا امام رضا(ع)