نه ماهگی
سلام شهزاده زرین کمر مادر
پسر عزیزم اومدم تا خاطران نه ماهگیت را برات بنویسم.
همانطور که تو پستهای قبل برات نوشتم دیگه نت اومدن به یمن وجود شما یک کم سخت شده
ظاهرا شما هم به لپ تاپ حساس شدی
همش در حال نقشه کشیدن برا ترکوندنش هستی.
این روزا اینقدر هوا گرمه که تو اصلا لباس دوست نداری و بیشتر اوقات چیزی تنت نمی کنیم و
هر روز ظهر با بابایی دوش میگیری.دوش که چه عرض کنم آب بازی 30 دقیقه ایی
البته خیلی شیطونی میکنی و کلی خطر آفرین شدی.
وای وای وای کارای خطرناکت که اصلا قابل شمارش نیست.
تازه به جز اینا با شیشه شیرت می خوای چهار دست و پا رو سرامیک بری
که در نهایت امر باعث واژگون شدنت میشه.آخه مامانی چرا زور میگی؟؟؟؟
از بازیهات و اسباب بازیهات بگم برات بیشتر از هر چیزی کتاب لمسیتو دوست داری
بعدم کامیونت
البته با لگوها ودیگر اسباب بازیهتم بازی می کنی اما برا 10 دقیقه باهاشون سرگرمی
اما چیزایی که اسباب بازی نیست اما علاقه شما برا بازی با آنها بیشتر از اسباب بازیهاست
آخه با در پوش چاه بازی می کنن؟
چنان با ذوق می دویی سمتش که نگو....
بهترین راه سر گرم کردنت فلش بازی
این دیگه شیطنت مامان بوده
حالا از فضولی بازیهات بگم:
این روزا عمو پورنگ را خیلی دوس داری
موقع پخشش همزمان با بچه ها دست میزنی
بعضی وقتا هم متفکرانه به حرفای عمو پورنگ فکر می کنی
یه ضرب المثل هست که می گن سر پیری معرکه گیری؟!
اینجاست که باید به شما گفت نوزادی پستونک نخوردی الان داری جبران می کنی
شیشه شیرم باید دست باشه یه اسباب بازی برات
خوردن مایعات با نی را خیلی دوست داری
الانم عاشق این شدی که راه بری وروجک
خوابدنتم که دیگه گفتن نداره . تو عکس پیداست چقدر تو خواب از جات تکون نمی خوری...
راستی چند روزه یه یا کریم پشت پنجره دستشویی تخم گذاشته
ما هم چشم براه به دنیا اومدن جوجه هاشیم
و داغترین خبر اینکه امروز مامان وفا بهت بای بای یاد داد
هورااااااااااا
اینم از اخبار این روزا