شب سخت
سلام پسر گلم
دیشب تو نت بودم می خواستم به دوستات سر بزنم که یه دفعه بابایی گفت :آرشا چقدر گرمه....
این شد ,که این گرما از 11/5 دیشب تا الان که ساعت 7 غروب ادامه داشت .آرشا من خیلی سخت بود. پسرم دارو می خورد, آروم میشد برا 30 دقیقه ,باز دوباره گرم میشد بعد با حوله .تا صبح بیدار بودیم و امروزم مجبور بودیم بریم مهد نزدیکای ظهر دیگه خیلی تبت رفت بالا زنگ زدم به دکترت گفت شیاف استفاده کنیم اما دریغ از یه شیاف تو داروخانه ها تا آنا جون از آمل اومد برام با آژانس فرستاد و تبت پایین اومد خدا را شکر
ایشالا دیگه از این شبها نداشته باشیم
بازم تو شرمندگی دوستان موندم که نتونستم بهتون سر بزنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی