آرشا مامانیآرشا مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

آرشا مامانی

بدون عنوان

همرنگ تمام ارزوهای منی... غارتگر قلب و جان و دنیای منی... من ماهی تشنه ام تو دریای منی... ماه زیبای من بابت تمامی عشق ورزیدن هایت... تمام احساس ناب ات ممنونم و شرمنده ام عشقم.عمرم .جونم.دوستت دارم. ...
18 بهمن 1394

بدون عنوان

چقدر زود بزرگ شدی من نفهمیدم من هنوز در لذت مادر شدن تو متوقف شدم. و تو با سرعت پیش میروی. بزرگ شدن از نگاه تو آرزویی بس بزرگ است و از دید من بازگشت به کودکیم بسیار دلچسب. صبر کن تا هردو برویم. بگذار لمس کنم وجودت را شادیت را و هر لحظه باهم بودن را... بمان در اوج پاکی کودکی در کشاکش بی خیالی و بازی و خواب وآرامش... ...
14 بهمن 1394

با تو بودنها

سلام هستی من اومدم از باهم بودنهامون برات بنویسم. روزها به سرعت میگذرد و تو روز به روز بزرگتر و البته شیطون تر میشوی شاید این شیطنهات از چشم دیگران خوشایند نباشه اما من عاشق شیطونیاتم و همیشه بچه های شیطون رو بیشتر دوست داشتم و دارم این دفعه که کرج بودیم رفتیم خونه دوست مامان کلی خوش گذشت و تو محنا و هانا کلی شیطونی کردین. کرج بیرون و خرید هم همش با خودمون بودی دیگه سازگاریت با شرایط عالی شده همه چی رو خوب میپذیری. ولی بطری آب همه جا باید کنارت باشه دوباره علاقت به زبان انگلیسی زیاد شده.رنگها و اعداد را تا20 بلدی و اعضای بدن و ...
14 بهمن 1394

زمستان 94

من عاشق زمستانم عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سر نخوری! گونه هایت از سرما سرخ شده است سر خود را تاحد ممکن در یقه ات فرو کرده ای دست هایت در جیبت به هم مچاله شده معصومانه به زمین خیره ای چقدر دوست داشتنی شده ایی حرفم را پس میگیرم من عاشق زمستان نیستم عاشق توااااامممم..... ...
16 دی 1394

گردش زمستانه

سلام یه دونه من اومدم یه بار دیگه برات بنویسم از روزهایی که گذروندی از شیطنتهای کودکیت و از شیرین زبونیات. الان کلا شدی طوطی ما با دو گوش خیلی تیز. کسی لازمه یک کلمه جابه جا بگه زود یه زیر چشمی نگاش میکنی.   امسال خیلی مربیتو دوست داری و کلا تو مهد سرحالی... عکسای مهد کنار دوستات در حین انجام کاردستی   اینم دستای کوچولوت که شدن ماهی عاشق رنگ امیزی و نقاشی شدی خودت قبل برنامه عمو پورنگ یه کپی یا نقاشی انجام میدی. این نقاشیتو چسبوندی در میگی بسم الله الرحمن الرحیم کشیدم یه روز سرد بعد دریا با سحرجون و...
16 دی 1394

یلدا 94

شب یلدا مو کل آرزو هامو زیبایی دنیامو تقسیم میکنم با تو آرامش این سال دلچسبی این حالو نیتم تو هر فالو تقسیم میکنم با تو   سلام عشقول مامان امروز پست چهارمین یلدایت را برایت به یادگار میذارم. مثل هر سال یه یلدا تو مهد داشتیم و یه یلدا خونه . امسال تم یلدا خونه رو با مهد شریک شدیم . شیطنتهای تو با وسایل همچنان ادامه داره.تازه اینبار شریک جرم هم داشتی. باهمکاری اریانا کلی شیطونی کردی. در حین حال که شیطونی اما خوب با مامان تو عکس گرفتن همکاری میکنی. عاشق عکس سلفی هستی. اینم عکسامون...
1 دی 1394

عکس آذر 94

  چه انتظار بزرگی ست اینکه بدانی پشت هر دوستت دارم چقدر دوستت دارم     "خوشبختی"یعنی:عطر تو نفس کشیدن... "خوشبختی "یعنی :خیره شدن به چشمهای مشکیت... خوشبختی"یعنی :قفل شدن انگشتام میونه انگشتات   ...
17 آذر 1394