آرشا مامانیآرشا مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

آرشا مامانی

کلاس اول

1398/7/7 9:16
190 بازدید
اشتراک گذاری

فرزندم فردا به مدرسه می رود

برای فرزندم که فردا به مدرسه می رود همه چیز تازه و شگفت انگیز است.
من از آموزگارش می خواهم ,که فرزندم را بشناسد و با او مهربان باشد.
او می داندکه او هنوز مدرسه و جهان را خوب نمی شناسد.
بامداد فردا حادثه بزرگ زندگی او آغاز خواهد شد.
کیف کوچکش را به دست خواهد گرفت , و آرام و اندیشناک با گامهای لرزان و مردد راه مدرسه را,راه جهان را , در پیش خواهد گرفت.
من از آموزگارش می خواهم که نیازهایش را برآورد و آنگاه آموختنیها را به او بیاموزد.
اما اگر می تواند آموختنش را به مهر بیاموزد.
به فرزندم از شگفتیهای کتاب بگوید.
از آموزگارش می خواهم که منش و شخصیت فرزندم را چنان بپرورد و استوار کند
که هیچ گاه شرف و حیثیت انسانیش را زیر پا نگذارد.
فرزندم.....
آنچه من از آموزگارت می خواهم توقعی بزرگ است و می دانم که بر آوردنش دشوار.
با اینهمه آرزوی بزرگ من این است که در کنار الفبای خواندن و نوشتن الفبای زندگی را به تو بیاموزد.
و در نهایت از خدای خوب و مهربان می خواهم که راه را برای فرزندم ,
این پاره جگرم ,که این همه نازنین است هموار کند
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)