آرشا در مهد کودک
سلام زندگی
می خوام روزهایی که نبودم را جبران کنم
از زمانهایی که در مهد داری سپری می کنی بگم
از شیطنتها از گریه ها و دیگر کارهایت
حالا دیگه کاملا به مهد عادت کردی و با دیدن من در مهد بی تابی نمی کنی
به دوستات و خانم مربیت انس گرفتی و تقریبا همه کارات آن تایم شده
البته یه نمه بزن بهادر شدی که می دونم به خاطر توجه زیاد و حضور من تو مهد هست
تو کارا خوب شرکت میکنی بازیهای دسته جمعی وشعر را خیلی دوست داری خوب همکاری می کنی
کلاستون 6 نفر هستید 5 تا پسر و یه دختر:
محمد متین/ امیر حسین/محمد طه / مرصاد/تسنیم
که تنها امیر حسین از تو 8 روز کوچیکتره
قربون نگاه مهربونت
بعضی وقتا مثل دوستات می تونی بی خانم علی پور بخوابی
البته بگم آتیش سوزون کلاس کیههه؟؟؟؟
اینم بگم شیرین عسل کلاسم خودتی بلدی تو دل همه جا باز کنی
تازه میریم سر اصل مطلب عشقولانه تو تسنیم بانو
وقتی تسنیم خوابه میری تا یه جوری مطمءن شی خوابه
بعد تلاش برا بیدار شدنش می کنی
تسنیم هم که چشاشو تا باز می کنه می بینه توییی...
از خوشحال تو رو در آغوش می گیره
چه عشقولانه ایی هستید شما دو تا
تنبیه تسنیم اینه تو خونه که دیگه آرشا نمی ریم هااا
قربونم تسنیم کوچولووو
یکی از مشغله هایی آرشا جون جا کفشیه
باید روزی چندبار اونجارو مرتب کنه فکر نکنید خودش بهم میریزه هااااا
اینم در نقش اسباب بازی در سبد
''لبانت همیشه پر خنده''