مادرانه
مرهم جان من تویی جان جوان من تویی ورد زبان من تویی بین عیان تو منم مهره ی مار من تویی چشم خمار من تویی ایل و تبار من تویی جان جوان تو منم جان جوان تو منم به دستم به دستم کار دادی دستم که مستم که مستم تو که باشی هستم به دستم به دستم آخ کار دادی دستم که مستم که مستم تو که باشی هستم💞💞 ...
مادرانه
شاید شاید به دنیا امده ی که من به دنیاییت بیاییم... ...
مادرانه
Shaghayegh: گنجشک پر معامله می کنم پنجره ای کوچک می خواهم برای دیواری که قله پروازت شد تا هر وقت دلم تنگ شد پنجره را باز کنم با انگشت سبابه نشانت دهم شاید کسی گفت : دیوار پر پ.ن: گنجشکک هر روز به بنفشه ها سر میزنه... ...
دلنوشته های مادرانه
جایی که نزدیک تو ام دور از تمومه غصه هاست هوامو تازه میکنه هر نفسی که بین ماست جایی که نزدیک توام خوشختی دورو برمه حس میکنم کنار تو یه دنیا پشت ِ سرمه پ ن : یواشکی دوست دارم ...
نویسنده :
شقایق مامان آرشا
23:40
عیدانه
سلام شیطونک مامان. این اولین پست سال 97 هست درسته باز دیر اومدم اما...اومدممم اولا امسال برعکس سالهای گذشته ایام عید رو شمال بودیم کنار خانواده بابایی.هم خیلی بهشون زحمت دادیم و هم کلی خوش گذشت .مخصوصا به شما که کلی دلتنگ شمال بودی البته اولین روز سال نو چون همه مسافرت بودن و ما هنوز کرج بودیم رو رفتیم باغ گل چی بگم از شیطونیات که هنوز اتیش میسوزونی بقیه عکسها هم مربوط به شمال.... یه روزم سحر جون مهربون ما رو مهمون کرد به سد اویدر که خیلی خیلی خوش گذشتتت ی...
نویسنده :
شقایق مامان آرشا
13:28
نوروز 97
سلام عشق مامان.نوروز 97 هم رسید و یه نوروز دیگه رو کنار هم شروع میکنیم . الهی قربونت برم ان شاالله که سال خوبی رو پیش رو داشته باشی. اینم از هفت سین سال 97...
نویسنده :
شقایق مامان آرشا
5:03
5 سالگی
خوشبختی من پیدا کردن "تــــــــو" از میان این همه "ضمیر" بود ....
نویسنده :
شقایق مامان آرشا
18:42
خاطرات 5 سالگی
سلام عشق مامان .هفته پیش این موقع کرج سفید پوش برف بود و این هفته من و تو برا کلاس رفتیم باغ گلها.. ...
نویسنده :
شقایق مامان آرشا
13:21