آرشا مامانیآرشا مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

آرشا مامانی

مادرانه

مرهم جان من تویی جان جوان من تویی ورد زبان من تویی بین عیان تو منم مهره ی مار من تویی چشم خمار من تویی ایل و تبار من تویی جان جوان تو منم جان جوان تو منم به دستم به دستم کار دادی دستم که مستم که مستم تو که باشی هستم به دستم به دستم آخ کار دادی دستم که مستم که مستم تو که باشی هستم💞💞 ...
29 ارديبهشت 1397

مادرانه

Shaghayegh: گنجشک پر معامله می کنم پنجره ای کوچک می خواهم برای دیواری که قله پروازت شد تا هر وقت دلم تنگ شد پنجره را باز کنم با انگشت سبابه نشانت دهم شاید کسی گفت : دیوار پر پ.ن: گنجشکک هر روز به بنفشه ها سر میزنه... ...
29 ارديبهشت 1397

دلنوشته های مادرانه

جایی که نزدیک تو ام دور از تمومه غصه هاست هوامو تازه میکنه هر نفسی که بین ماست جایی که نزدیک توام خوشختی دورو برمه حس میکنم کنار تو یه دنیا پشت ِ سرمه پ ن : یواشکی دوست دارم ...
30 فروردين 1397

عیدانه

سلام شیطونک مامان. این اولین پست سال 97 هست درسته باز دیر اومدم اما...اومدممم اولا امسال برعکس سالهای گذشته ایام عید رو شمال بودیم کنار خانواده بابایی.هم خیلی بهشون زحمت دادیم و هم کلی خوش گذشت .مخصوصا به شما که کلی دلتنگ شمال بودی البته اولین روز سال نو چون همه مسافرت بودن و ما هنوز کرج بودیم رو رفتیم باغ گل چی بگم از شیطونیات که هنوز اتیش میسوزونی بقیه عکسها هم مربوط به شمال.... یه روزم سحر جون مهربون ما رو مهمون کرد به سد اویدر که خیلی خیلی خوش گذشتتت ی...
28 فروردين 1397

نوروز 97

سلام عشق مامان.نوروز 97 هم رسید و یه نوروز دیگه رو کنار هم شروع میکنیم . الهی قربونت برم ان شاالله که سال خوبی رو پیش رو داشته باشی. اینم از هفت سین سال 97...
11 فروردين 1397