آرشا مامانیآرشا مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

آرشا مامانی

تولد ۷ سالگی

روزا دوست داشتنی تر شد وقتی دنیا اومدی تو تو نقاشی دنیا رنگ زیباتو زدی تو یه سالی تو همین روز شکفتی گل من رو زمین یاد تو حک شد روی تقویم دل من امشب شب توست خنده مال لب توست وقت تاب و تب توست تو که خود خود عشقی تولدت مبارک تو هدیه بهشتی تولدت مبارک...
3 آبان 1398

کلاس اول

فرزندم فردا به مدرسه می رود برای فرزندم که فردا به مدرسه می رود همه چیز تازه و شگفت انگیز است. من از آموزگارش می خواهم ,که فرزندم را بشناسد و با او مهربان باشد. او می داندکه او هنوز مدرسه و جهان را خوب نمی شناسد. بامداد فردا حادثه بزرگ زندگی او آغاز خواهد شد. کیف کوچکش را به دست خواهد گرفت , و آرام و اندیشناک با گامهای لرزان و مردد راه مدرسه را,راه جهان را , در پیش خواهد گرفت. من از آموزگارش می خواهم که نیازهایش را برآورد و آنگاه آموختنیها را به او بیاموزد. اما اگر می تواند آموختنش را به مهر بیاموزد. به فرزندم از شگفتیهای کتاب بگوید. از آموزگارش می خواهم که منش و شخصیت فرزندم را چنان بپرورد و استوار کند که هیچ گاه...
7 مهر 1398