آرشا مامانیآرشا مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

آرشا مامانی

بعد مدتها

سلام دوستای عزیز یه مدتی نا خوش بودم اما خدا را شکر خوب شدم کلی کامنت محبت آمیز ازتون دارم به وبلاگاتون سر می زنم اگرچه کامنت نمی دارم یه مقدار گله دارم تقریبا همه دوستان وبلاگشونو دارن رمز می زارن درسته که لطف کردن رمز دادن اما از این وضغیت دلم گرفته ...
11 بهمن 1392

بعد چند وقت

سلام  امید مامان امروز  با یه پست بلند بالا اومدم تاخیرم به این خاطر بود که یه مدت از دست ویروسا امان نداریم اول از یه 5 شنبه تا 3 شنبه تب داشتی. مگه پایین میومد!؟... هیچی نمی خوردی هیچی من که فک می کردم دیگه خوردن یادت رفتههه فقط گیجه خواب بودیی هر جا می افتادی تازه از قطع شدن تبت خوشحال شده بودیم که ویروس جدید تهوع و اسهال اومد سراغت به 4 یا 5 روزم با این ویروس بودی اما خدا را شکر غذا خوردنت داشت خوب می شد ما هم که دیگه آزاد گذاشتیم هر کار می خوای کنی اینم از طرز شیر برنج خوردنت 2روز بعد از به...
4 دی 1392

یلدا 2

یلدا یعنی یادمان باشد زندگی آن قدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت. این هندونه امسال ما آرشا دونننننننن. امسال دومین یلداست که آرشا جون با ماست. دست عمو میثم هم برا عکسا و دادن فایلشون برا به موقع آپ کردن درد نکنه. اینم با لباس بافتم دیگه دارهه ننه سرما میاد. دست خاله آنا هم بابت این عکس درد نکنه خودش میدونه فقط چه زحمتی برا این عکس کشیدخخخخخخخخخ اینم عکس سه تا شیطونک مهد آنا محفل آریایی تان طلایی, دلهایتان دریایی شادیهایتان یلدایی , مبارک این شب اهورایی ...
30 آذر 1392

یه شب بد

بعد اینهمه دیر آپ کردن حالا اینجوری باید آپ می کردم؟.... با یه تجربه تلخ فراموش  نشدنی هنو به خاطر ویروس قبلی جون نگرفته بدی که این ویروس تو بدنت رخنه کرد از بعد از ظهر بیرون روی و تهوع داشتی تا غروب رفتیم بیمارستان دکتر برات سرم تجویز کرد تا دارو بگیریم دکتر خودت رو دیدیم ای کاش نمی دیدیم ماهی یه بار 20 ویزیت می گیره و16 تزریق و بخور اگه تازهه با یه بار تجویزش خوب بشی بعدم بابایی رفت پیشش حتی قبول نکرد تورا ببینه ندیده تجویز 24 ساعت بستری تو وی آی پی رو دادن با نرخ شبی 400 دستش درد نکنه و ما هم به تجویز پزشک کشیک سرم زدیمت اما اونم درد ناک بود سوراخ سوراخت کردن تا یه رگ پیدا...
15 آذر 1392

مشخصات پزشک

مشخصات پزشک مهربانی که تو با کمک او به دنیا آمدی: نام:       مهشید                 نام خانوادگی: خامسیان نشانی مطب: ساختمان کسری مهم ترین حرف هایی که پیش از تولدت از او درباره ای تو شنیدیم این ها بودند: اینکه شاید زود به دنیا بیای و بالا بودن حرکاتت و این تصویر تو در سونو گرافی ماه : مشخصات پزشکی که بعد از به دنیا آمدنت در نگهداری و مراقبت از تو به ما کمک کرد: نام: کیانوش                       ...
5 آذر 1392

دومین محرم

سلام پسملییییی اومدم تا دومین سال که تو عزاداری امام حسین شرکت داشتی رو بذارم امسالم تو مراسم شیر خوار حسینی بودیی 2 تایی رفتیم مصلی و برا تاسوعا و عاشورا کرج بودیم آخه عزاداری اونجا رو خیلی دوست دارم سعی می کنم برم اونجا هر سال اینم عکس پسملی تو سال مراسم عزاداری عاشق اینم تمام سال این لباس تنت باشه خیلی بهت میاد  بدونی چند بار تنت کردم یه وقتایی از گیر بازی من کلافه میشدی اما در کل پسر خوبی بودی چند روز خیلی همکاری کردی چه تو مراسم چه تو سفر مرسی پسملی برا همه چی از شتر سواریت بگم که همه همسنات تا می رفتن گریه می کرد...
27 آبان 1392

آخرین پست قبل تولد

سلام زندگییییییییییی یه ساله که صبح به صبح بهت سلام میدم یه ساله که روز و شبم تویی یه سال دیگه غم به خونمون راه نداره یه سال که زندگی زیباتر شده یه سال که صدات ترانه زندگیمه نمی دونم خوشحال باشم یا ناراحت خوشحالم که در کنارمی و شاهد به حاصل رسیدنتم. اما ناراحت از اینکه خیلی زود می گذرد ثانیه ها و دقایق. آرشای عزیزم یکی یه دونم دوست دارم. و از اینکه اجازه دادی طعم مادری را بچشم خوشحالم. امید وارم سالیان سال این روز را بهت تبریک بگم. وای که چه روزیه تولد تو ,خیلی این روز به یاد موندنیه نمی دونی چه تلاشی داشتم تا 1 آبان به دنیا بیایی. ...
6 آبان 1392

روزهایی 11 ماهگی

سلام عزیز مامان مامان فدات شه که دیگه داری به یک سالگی نزدیک میشی. اگه مبینی کم کار شدم در گیر کارهای تولد و مهدم. الهی مامان قربونت بره جوجه,که دیگه قدرت درکت داره کامل میشه فکر کنم دیگه برا تولد مسلط بتونی راه بری, جالب خودت راه می ری, خودتم میگی تاتیی تا تیی بعضی کارا را که انجام میدی خودتو تشویق می کنی, مثلا کره هوش یا استوانه هوش رو وای از رقاصیت بگم که منتظری آهنگ شاد بشنوی. جدیدا  مچ مچ هم شدی دوس داری هرچی می خوری مالچ مولوچ راه بندازی با اینکه از اینکار بدم میاد اما وقتیی تو اینکارو می کنی دلم ضعف میره برا قورت دادنت.     اینا ببین جگر را چه ملچ ملوچ خوردیی ...
24 مهر 1392

پست مبارک باد

پاییز... مهر .. .آبان باز فصل مهر و مهربانی رسید.پاییز را دوست داشتم برا هوای لطیفش .اما چند سالیست پاییز برا من زنگ زندگیست. اومدن پاییز نوید دهنده ارمغانهایی برا زندگی منه. 1 شهریور تولدم بود.1 مهر اگه گفتی تولد کیه؟ 1 آبان چی؟ بله خانواده 3 نفر ما پشت هم مراسم دارن تولد سالگرد ازدواج بزن و برقص 1مهر تولد کیه؟؟؟؟ باباییییییییی . امروز بابایی 31 ساله شد دیگه دارههههههه پیر میشه... هههههههههه       آقای پدر تولدتون مبارک اما ما شرم سار شدیم چون دیشب جایی تولد و کادو مهمون دکتر سالاریان بودیم با کلی دلواپسی چون شما 2 روز جز شیر هیچی نمی خوردی منو که دق دادی معلوم نیست...
1 مهر 1392

7هفتمین سالروز عقد

سلام عمر مامان 7 سال پیش 17 شهریور صبح جمعه ایی بود که من و بابا پیمانی بستیم و اولین هدیه را انگشتری که دو قلب بود که به یه قلب رسیده بودن بود که حالا بعد هفت سال قلب همون یکی شده و در سینه تو می تپه و شدی نبض زندگی ما ''وجودت تپش قلبم را هدف داد.'' ...
18 شهريور 1392